جنگجو

یه جایی برای نوشتن محتویات مغزم😁🤍

از چشم افتادن

دوشنبه نوزدهم آبان ۱۴۰۴ ، ساعت 0:57

من یه عادت خیلی خوبی دارم اینه که تا جایی که می‌تونم به همه آدم‌ها فرصت می‌دم... کینه‌ای نیستم ولی وقتی کسی فرصت‌هاش رو بسوزونه دیگه از چشم میفته و تامام... این طوری نیست بهش بدی کنم یا اذیت کنم و بدم بیاد ازش نه اصلا... اتفاقا خیلی خوب رفتار می‌کنم باهاش ولی دیگه محبت قبلی تو دلم نیست نسبت بهش... به داداشم خیلی فرصت دادم خیلی وقت دادم ولی امشب کاملا از چشم افتاد... فکر کن دو روز پیش جای غریب تنها مریض شدم یه دفعه یادم نیفتاد همچین کسی بیاد دنبالم جز پدر و مادرم... امروز سر سفره گفت درد دارم گفتم خطرناکه برو دکتر... انقدر باهام بد حرف زد تحقیرم کرد که بغضم گرفت و حالم بد شد... من تازه از بیمارستان مرخص شدم و می‌دونی معده درد شدید دارم و هر لحظه دردش بهم حمله می‌کنه ولی درک نمی‌کنی... هیچی نگفتم... همه چی رو جمع کردم اومدم اتاق... معده دردم شدید حمله کرد و حالم بد شد... مامانم رو صدا زدم فهمید حالم بده... یه کم پشتم رو ماساژ داد... باهام حرف زد دلداریم داد... حق رو بهم داد... به مامان گفتم دیگه همچین کسی تو زندگیم نیست... وقتی داداشی یه ماه از آبجیش که جای غریب درس می‌خونه خبر نگیره و به فکرش نباشه همون بهتر که هیچ وقت نباشه... آخرین نفری که تولدم رو تبریک گفت اون بود... فکر کن همه تبریک و استوری ولی اینا حتی یادشون نبود... منم آدمی‌م که تا تهش فرصت می‌دم ولی بعدش دیگه هیچی... سپردمت به خدا🥲... حتی سر مت هم این طوری شدم... بهش آخرین فرصت رو دادم تهش چیکار کرد؟ بهونه آورد وقت نداره بهم زنگ بزنه ولی وقت داشت واسه بقیه آدم‌هاش دوست‌هاش استوری حرفه‌ای درست کنه... بهش فرصت دادم تهش بهم پول داد گفت خودت کادوی خودت رو سفارش بده🥲 یعنی حتی وقت نذاشت یه کادو برام بخره... تبریکش هم با تاخیر بود... امسال تولدم خیلی آدم ها برام دلت اکانت شدند... خیلی‌ها برام عزیزتر شدن از جمله توت‌فرنگیم❤️🌱 من همون آدمی هستم که بودم فقط شماها عوض شدین و از دستم دادید... برای همه‌تون خوشبختی و خوشحالی می‌خوام جوری که به یادم نیفتید چون من با خودم و خدام و زندگیم خوشبختم و الحمدلله🩵 آدمی که اون همه بهش فرصت دادم، منتظرش موندم یه دفعه می‌بوسم می‌ذارم کنار... ولی کسی بهم خوبی کرد فداش هم می‌شم... فرقه بین کسی که برات ارزش می‌ذاره با کسی که هر از گاهی یادت بیفته و فقط ادعا کنه همین... کاش آدم‌ها شبیه حرف‌هاشون باشن... خواستم بگم شاید اطرافم خیلی شلوغ به نظر برسه ولی تنهاتر از اونم که فکر کنید این هم بگم که آدم‌های خاصی هم تو زندگیم دارم🩷یاعلی

برچسب‌ها: دردتنهایی
مبارز