بالاخره
پنجشنبه پنجم تیر ۱۴۰۴ ، ساعت 16:45بالاخره وبلاگ بالا آورد و کار کرد... اصلا برام نمیاورد... خدا اسرائیل رو لعنت کنه همه چیز رو بهم ریخت... چقدر حرف دارم برای نوشتن... ولی می خوام حالا که صفحه من کار کرد یه چیزهایی رو بگم...
خوشحالم راهی رو که انتخاب کردم راه حق بوده... شاید من آدم خوبی نباشم ولی سعی کردم پشت حق وایسم... من خوشحالم که مسلمان شیعه ایرانی هستم... من رهبرم سید علیست... پشت ایران وطنم و مردم و سرزمینم وایسادم... همیشه سر عقایدم فحش شنیدم سرزنش شدم مسخره کردن طردم کردن باهام بدرفتاری شد ولی باز موندم سر باورهام... همیشه بهم گفتن اینا که فقط چسبیدن به موشک و نظامی گری ولی الان خیلی چیزها ثابت شد... همون کسایی که گفتن رهبرم بده بعد حمله اسرائیل و آمریکا به غلط کردم افتادن... من نمی گم ایران بهشته... من خودم جوون ایرانیم... دانشجو استان دیگه دارم تو جامعه زندگی می کنم... معلم هم قراره بشم... بچه دوتا معلمم که با زندگی سختی بزرگ شدم... ولی باز خداروشکر... امنیتی که داشتیم خیلی مهم بود و همیشه قدردانش بودم... من واقع بین هستم... سختی تو ایران هست درسته ولی باید منطقی ببینیم... ایران نه بدبخت مطلق هست نه بهشت مطلق... پس من از این به بعد محکم تر از قبل سر باورهام وایسادم... بچه پر رو خدا منم :) کسی هم نمی تونه جلوم رو بگیره
پس به عشق اهل بیت و به عشق شهدا خصوصا حاج قاسم و حاج امیرعلی و حاج حسین
یاعلی