تولدم
شنبه بیست و ششم آبان ۱۴۰۳ ، ساعت 9:12۵شنبه مامانم زنداداشم رو دعوت کرد خونمون😌 شام قرمه سبزی داشتیم و خیلی چسبید... یهو دیدم داداشم با کیک تولد اومد داخل🤭 و برام تولد گرفتن😍✨️خیلی خوشحالم کردند و واقعاً انتظارش رو نداشتم... باهم نشستیم و حرف زدیم. عکس گرفتیم فیلم گرفتیم و گفتیم و خندیدیم😁 خیلی خوش گذشت.
زنداداشم یه باف گَپِ قرمز برام خریده بود😍🤍خیلی خوشگله و واقعاً خوش سلیقهست🥹🎈دستش درد نکنه. واقعاً حالم رو اون شب خوب کردند🩷
دیروز برگشتم خوابگاه. صبح رفتیم ترمینال و زود راه افتادیم. تو راه یا کوچولو اذیت شدم ولی خب...! خوابگاه آروم بود. اومدم دوستان رو دیدم.
راستش خیلی بینظم شدم😕کل زندگیم بههم ریخته و از هر جا میخوام منظم و درستش کنم نمیشه🤦🏻♀️انگاری زندگیم و کنترلش از دستم در رفته... خونه رفتم استراحت کنم ولی از نظر جسمی استراحتی نداشتم و فقط یه کمذهنم رو آروم کردم. به احتمال زیاد این هفته برگردم خونه تا برم ارتودنسی🫠سر کلاس دارم تایپ میکنم🤪🤪
خدایاشکرت
یاعلی ^_^