جنگجو

یه جایی برای نوشتن محتویات مغزم😁🤍

7 روز

جمعه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۳ ، ساعت 21:35

سلام دوستان گلم :) یه هفته غیبت کردم چون برنامه م به هم ریخته :/ یک شنبه باشگاه به خاطر برف تعطیل شد ولی خونه تمرین کردم البته شام عروسمون اومد باهم مرغ سوخاری خوردیم و سینمایی تگزاس3 دیدیم و خیلی خوش گذشت... دوشنبه رفتیم راهپیمایی و انقدر مردم اومده بودن ما خودمون تعجب کردیم :) سه شنبه رفتم باشگاه در حد مرگ تمرین کردم بعد رفتم آرایشگاه و ابروهام رو مرتب کردم... چهارشنبه همه همکاران مامانم و دوستاشون اومدن خونمون برای شیرینی خورون داداشم :) زن داداشمم اومد ^_^ آش کشک درست کردیم و پذیرایی کردم بعد همه رفتن من و نگین با هم حسابی حرف زدیم... وااای شبش عالی بود خیلی خوش گذشت... تا 4 بیدار موندیم و با هم نون و پنیر خوردیم چون داشتیم تلف می شدیم... دیروز هم با زن داداشم ناهار اینا رو خوردیم و من رفتم باشگاه و مامان رفت مسجد و بقیه رفتن آماده بشن بعد تو باشگاه باز در حد مرگ کار کردم و داشتم از شدت عرق ریختن می مردم :) بعد باشگاه همه رفتیم خونه مامان بزرگم :) خوب بود خداروشکر... بعد برگشتیم خونه.... یه کم کارهام رو انجام دادم... امروز هم کار خاصی نکردم هم دیر بیدار شدم هم حموم رفتم هم سریال دیدم ولی در کل وقت تلف کردم... البته یه کم دوره دیدم و به پیام هام جواب دادم و کانال های اضافه تلگرام رو پاک کردم تا خلوت بشه گوشیم... چند روز پیش هم ایتام رو تمیز کردم خخخخخ الان می رم که کتاب بخونم چون عقب افتادم... یه سری تصمیم گرفتم که فرصت کنم می نویسم این جا... باز هم میام :)

خدایاشکرت

یاعلی

مبارز