مسئولیت
سه شنبه یازدهم شهریور ۱۴۰۴ ، ساعت 4:39آدمی هستم که وقتی بیکار میمونم احساس پوچی و بدی بهم دست میده و همین اذیتم میکنه... به خاطر همین دوست دارم برم دنبال مفید بودن و یاد گرفتن و کار کردن... تا ۴ترم پیش من زیاد کار نداشتم یعنی میدانی نبود که خودم رو ثابت کنم ولی امسال از این ترم واقعا حجم کارهام خیلی زیاده شده... چند تا مسئولیت رو باهم گردن گرفتم و از این ترم هم کارورزی داریم و رسما دارم خودم رو به فنا میدم😅... یعنی فردا امتحان آخر رو دادم و برگشتم خونه باید یه روز استراحت کنم و بعدش بشینم تموم مسئولیتها و کارها و برنامههام رو بنویسم🙃 حتی کارهای عقبافتاده که از قبل دارم... اینها رو بعد نوشتن تقسیمبند و اولویتبندی کنم و بعد برنامهریزی کنم...
من یه مشکلی که دارم اینه که گرگ تنبلی هم دارم و ایندقیقا تناقض در شخصیت منه... ریشه این رو هم پیدا کردم و فهمیدم که کمالگرایی و ترس از اشتباه و نداشتن اعتماد به نفس و نداشتن برنامه خواب مناسب و خیلی چیزهای دیگهست که این چندتا اصلی هستن... همینها باعث میشن استرس بگیرم و از همهچیز فرار کنم...اینطوری زندگی برام سخت میشه و نمیتونم کاری انجام بدم یا کارهام خیلی بیکیفیت میشه... پس من باید یه برنامهریزی درست و حسابی داشته باشم تا نذارم دوباره دچار رکود و استرس شدید مثل چند روز قبل بشم... زندگی راحت هیچوقت نیست و من باید جهادی کار و زندگی کنم تا بتونم موفق باشم و در آینده حسرتی نخورم و جوونیم حیف نشه... همیشه میگم فردا خواهر کوچیکم یا بچهم ازم درباره این دوران و گذشته و سوابق من پرسید بهش چی بگم؟ دست پر خواهم بود یا یه مشت تجربه شکست خورده دارم؟
یه تصمیمی که دارم اینه که از این به بعد آدم عمیقتری بشم نه آدم سطحی که فقط ظاهرا خوبه و بلده و عملا طبل تو خالیه... میخوام هر مهارتی دارم یا اطلاعاتم رو عمیق کنم و ازشون استفاده کنم... چندین دوره دارم که گوش ندادم بهشون و باید یه فکری به حال اونها بکنم تا بتونم خودم رو عمیق کنم نه سطحی🫠
فعلا برم بخوابم که فردا صبح امتحان رو مرور کنم بعد برم جلسه کنگره شهدا و بعدش ناهار و امتحان و بعدش خداحافظی از خوابگاه و گردش و خونه استراحت😊😁
خدایاشکرت
یاعلی🩵