جنگجو

یه جایی برای نوشتن محتویات مغزم😁🤍

استاد شجاعی

سه شنبه هجدهم شهریور ۱۴۰۴ ، ساعت 20:52

دقیق یادم نیست از کی استاد شجاعی رو دنبال می کنم... فکر کنم حدود 5 سالی می شه که خیلی پیگیرم و بهشون گوش می دم... شاید وسط ها یه کم دور شدم ولی دوباره برگشتم... دیگه الان جز ثابت برنامه زندگیم شده... وقتی گوش می دم بهشون خیلی حس خوبی می گیرم... سخت ترین مسائل دینی یا سنگین ترین حرف ها رو بهت به راحتی می گه... تو درک می کنی و کامل متوجه می شی نه این که یه سری چیزها رو همین طوری بشنوی و رد بشی... انقدر کاربردی حرف می زنند که هر ویس یا پادکستش رو چند بار گوش می دم و هر سری بیشتر یاد می گیرم.... امروز کنترل خشمشون رو پیدا کردم و شروع کردم به گوش دادن.... خیلی خوووووبه... حتی ازشون برنامه رایگان گرفتم و یه کمش رو انجام دادم ولی کامل نیست ولی خب عالیه... ببین تاثیرش انقدر روی زندگیم مثبت بوده که از نظر روحی دارم خیلی بهتر می شم و دارم رشد می کنم... بدون تعارف با عیب هام روبرو شدم ولی دارم خودسازی می کنم :) حرف های استاد در عین حال که بیدارت می کنه و بهت تلنگر می زنه رهات نمی کنه بلکه کمکت می کنه راه رو پیدا کنی و همراهت هست... آرشیوشون دسته بندی شده است و می تونی با موضوع خاصی شروع کنی... هر روز کانال رو دنبال کنی انگیزه می گیری... پیشنهاد ویژه می کنم گوش بدید حتما و باید بگم باهاش مدتی زندگی کنین تغییر مثبت رو خواهید دید ^_^ فرصت کنم درباره دوره یک ساله عادت هم بنویسم براتون :)

خدایاشکرت

یاحیدر کرار

برچسب‌ها: تغییر، مثبتانه
مبارز

مسئولیت

سه شنبه یازدهم شهریور ۱۴۰۴ ، ساعت 4:39

آدمی هستم که وقتی بیکار می‌مونم احساس پوچی و بدی بهم دست می‌ده و همین اذیتم می‌کنه... به خاطر همین دوست دارم برم دنبال مفید بودن و یاد گرفتن و کار کردن... تا ۴ترم پیش من زیاد کار نداشتم یعنی میدانی نبود که خودم رو ثابت کنم ولی امسال از این ترم واقعا حجم کارهام خیلی زیاده شده... چند تا مسئولیت رو باهم گردن گرفتم و از این ترم هم کارورزی داریم و رسما دارم خودم رو به فنا می‌دم😅... یعنی فردا امتحان آخر رو دادم و برگشتم خونه باید یه روز استراحت کنم و بعدش بشینم تموم مسئولیت‌ها و کارها و برنامه‌هام رو بنویسم🙃 حتی کارهای عقب‌افتاده که از قبل دارم... این‌ها رو بعد نوشتن تقسیم‌بند و اولویت‌بندی کنم و بعد برنامه‌ریزی کنم...

من یه مشکلی که دارم اینه که گرگ تنبلی هم دارم و این‌دقیقا تناقض در شخصیت منه... ریشه این رو هم پیدا کردم و فهمیدم که کمال‌گرایی و ترس از اشتباه و نداشتن اعتماد به نفس و نداشتن برنامه خواب مناسب و خیلی چیزهای دیگه‌ست که این چندتا اصلی هستن... همین‌ها باعث می‌شن استرس بگیرم و از همه‌چیز فرار کنم...این‌طوری زندگی برام سخت می‌شه و نمی‌تونم کاری انجام بدم یا کارهام خیلی بی‌کیفیت می‌شه... پس من باید یه برنامه‌ریزی درست و حسابی داشته باشم تا نذارم دوباره دچار رکود و استرس شدید مثل چند روز قبل بشم... زندگی راحت هیچ‌وقت نیست و من باید جهادی کار و زندگی کنم تا بتونم موفق باشم و در آینده حسرتی نخورم و جوونیم حیف نشه... همیشه می‌گم فردا خواهر کوچیکم یا بچه‌م ازم درباره این دوران و گذشته و سوابق من پرسید بهش چی بگم؟ دست پر خواهم بود یا یه مشت تجربه شکست خورده دارم؟

یه تصمیمی که دارم اینه که از این به بعد آدم عمیق‌تری بشم نه آدم سطحی که فقط ظاهرا خوبه و بلده و عملا طبل تو خالیه... می‌خوام هر مهارتی دارم یا اطلاعاتم رو عمیق کنم و ازشون استفاده کنم... چندین دوره دارم که گوش ندادم بهشون و باید یه فکری به حال اون‌ها بکنم تا بتونم خودم رو عمیق کنم نه سطحی🫠

فعلا برم بخوابم که فردا صبح امتحان رو مرور کنم بعد برم جلسه کنگره شهدا و بعدش ناهار و امتحان و بعدش خداحافظی از خوابگاه و گردش و خونه استراحت😊😁

خدایاشکرت

یاعلی🩵

برچسب‌ها: مثبتانه، حال_خوب، تغییر
مبارز

خوش اومدی

یکشنبه نهم شهریور ۱۴۰۴ ، ساعت 23:14

امروز بعد ۱۰سال دوباره یه حسی رو تجربه کردم... حسی که عجیب بود برام و حتی خواب رو هم ازم گرفته بود... من امتحان رو خراب کرده بودم و نباید انقدر حالم خوب می‌بود نباید انقدر دلشوره بی‌دلیل داشته باشم... تا این که بعد یه کم دیگه آروم شدم و حتی راحت خوابیدم... ولی وقتی پیام توت‌فرنگی رو دیدم فهمیدم پسر کوچولوش همون ساعت‌ها به دنیا اومده🥹😍من این‌طوری بودم که دل به دل راه نداره دلم به دلش وجودم به وجودش بسته‌ست... من و توت‌فرنگی یک روحیم در دو بدن🥹حالا حتی پسرش هم جز زندگیم شده... منی که هر بار لباس نی‌نی می‌دیدم ذوق‌مرگ می‌شدم می‌گفتم صدرا این رو بپوشه خوشگل می‌شه... امروز ۹ شهریور ۱۴۰۴ خاله شدم و خاله شدنم مبارک🥹😍❤️🤗

صدرا خاله خوش اومدی به دنیا🩵 خاله فدات بشه

یاعلی

برچسب‌ها: مثبتانه، حال_خوب، تغییر
مبارز

مشهد

پنجشنبه بیست و ششم تیر ۱۴۰۴ ، ساعت 21:11

فکر کن اولین باره داری می ری مشهد، خیلی حس عجیبیه... همیشه این آرزو رو داشتم... حالا که دوره مشهد قبول شدم و تا حرم رو ندیدم باور نمی کنم... مامانم راضیه ولی ته دلش نگرانه.... بابام زیاد راضی نیست می گه خطرناکه... وضعیت کشور حساسه ممکنه دوباره جنگ بشه نرو... نگرانن... ببین من کاملا حق می دم که نگران باشن بالاخره هم دوره هم شرایط کشور متفاوته هم دوره طولانیه و یه ماهه تقریبا... فکرشون می مونه... من کاملا درکشون می کنم...

ولی می گم من الان تو این شرایط که هیچی معلوم نیست بشینم خونه و نرم مشهد یعنی فردا هم امام زمان چیزی بخواد باید بهونه بیارم... من چرا باید بترسم وقتی هیچی قطعی نیست... درسته شرایط خاصه حتی من هم آدمم می ترسم و اونقدر پاک نیستم که بگم ترسی از مرگ و شهادت ندارم بالاخره من هم آدم عادی م ولی فکر کن امام رضا بطلبه ولی تو نری... نماز رهبری نذاشتن برم فلان جا نذاشتن برم همه ش نگرانن... ولی خب منم نمی خوام فردا حسرت و پشیمونی بمونه... من وقتی الان لبیک نگم به مولام به اهل بیت پس فردا نباید ادعا کنم انقدر پابند امام زمانم... من هیچ وقت منکر نگرانی خانواده و شرایط سخت نیستم ولی بالاخره حرم رفتن شوخی نیست... هعی... شاید یکی بگه عقل نداری دیوونه ای!! آره من دیوونه ام ولی عاشق اهل بیتم چون من نوکر گناهکار روسیاه رو همیشه خریدن... مدیونشونم...

بابام می گه نرو بمون خودمون بعدا می ریم مشهد... گفتم پدر من شما تا دو سال پیش کنکور من رو بهونه کردین... بعدش عروسی داداشم و الان هم باز بهونه دارین... این طوری باشه شما حتی نمی ذارین من شوهر کنم و حتی قرار نیست برم بیرون از شهر و استان... ترس هست شرایط سخت هست ولی خدا هم هست ^_^

خدایاشکرت

یاعلی

برچسب‌ها: تغییر، مثبتانه
مبارز

مشکل

جمعه سیزدهم تیر ۱۴۰۴ ، ساعت 21:43

مشکل بعضی ها با مستقل شدنم رو نمی فهمم... پست سنجاق شده ام رو هر کسی میاد یه جوری حرف می زنه انگار دارم با پول اینا زندگی می کنم... مشکلتون چیه؟ مستقل شدن یه دختر باعث می شه شما نگران بشی؟ دردت چیه؟... یکی میاد می گه تو نمی تونی برنامه ات خیلی رویاییه... من با عقلم با برنامه می رم جلو... یکی به پول من گیر می ده... داداش پول خودمه... با حقوق خودم هر کاری بخوام انجام می دم... دوست دارم مستقل بشم از هر جهت... کسی هم جلوم رو نمی تونه بگیره... بعضی ها مستقل شدن رو خیلی بد فهمیدن... من الان خیلی قسمت ها مستقلم... از بابام از وقتی قبول شدم پول نگرفتم... از بقیه هم پول نگرفتم... خودم واسه خودم کتاب و دوره می خرم... واسه خودم هر چی لازمه و دوست دارم می خرم... فکر نکنین با مستقل شدن می شم دختری که میفته دست پسرا و میشه دستمالی... نه داداش اشتباه از ذهن معیوب و عقب افتاده بعضیاست که وقتی کسی با انگیزه و ذوق برنامه می نویسه میای می زنی تو ذوقش مسخره می کنی... داداش سرت تو زندگی خودت باشه اوکی؟

خدایاشکرت

یاعلی

برچسب‌ها: تغییر، مثبتانه
مبارز

وقت خالی

پنجشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۴ ، ساعت 21:7

از وقتی سریال دیدن رو گذاشتم کنار خیلی وقتم خالی می‌شه، چند روز پیش هم هر چی کانال اضافی داشتم از هر جا پاک کردم...🙃 خداروشکر اینستا هم ندارم که بره روی اعصابم و امروز از روبیکا که استفاده‌ای نمی‌کردم حساب کاربریم رو پاک کردم😎... خیلی وقتم خالی می‌شه موندم چی‌کار کنم😅 هر کاری می‌کنم باز هم وقت اضافی دارم... احتمالا زبان کره‌ای یا انگلیسی رو شروع کنم که وقتم رو پر کنه... البته خیلی بی‌نظم و بی‌برنامه شدم باید یه فکری به حال خودم بکنم چون با این برنامه‌های موقتی فقط وقت و جوونیم تلف می‌شه🫠....ببینم چه می‌شه کرد... تصمیمی گرفتم میام این‌جا بنویسم هر روز😍😋

خدایاشکرت

یاعلی🌹🤍🫧🪻

برچسب‌ها: مثبتانه، حال_خوب، تغییر
مبارز

۷روز

چهارشنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۳ ، ساعت 17:5

سلام به همگی😍🤍خوبین؟ چه خبرها؟

از سال ۱۴۰۳ هم فقط ۷ روز مونده🙃 دیگه داریم وارد سال جدید می‌شیم😉 من خودم تصمیم دارم به امسال فکر کنم و هر چی ازش یاد گرفتم و هر چی رشد کردم رو بنویسم و بهش با دقت عمیق فکر کنم🫠 و برای سال بعد مثل همیشه برنامه بنویسم😊

امسال خیلی سال خاصیه و دیگه تکرار نمی‌شه چرا؟ چون هم شب قدر هم شروع سال نو با هم افتاده‌ن یعنی قشنگ راه رو برای بهونه آوردن برای شروع و تغییر و تحول بسته😁قشنگ موقعیت جوریه برای شروع جدید برای تغییر و تحول و برای رشد😍🤭 سال جدید قراره سال خیلی عالی و خوب و پربرکتی باشه😃🤲🏼 ان شاءالله که سال ظهور هم باشه🫡❤️‍🔥 پس دوستان تو این ۷ روز می‌شه خیلی کارها انجام داد مثل نوشتن برنامه سال جدید، خونه تکونی دلمون، فکر و بررسی سال ۱۴۰۳، مرتب کردن همه‌چیز برای سال جدید و...😍❤️

موقعیت رو از دست ندید که فرصت خیلی خوبیه😌✌🏼

خدایاشکرت

یاعلی

برچسب‌ها: مثبتانه، حال_خوب، تغییر
مبارز

سلام

شنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۳ ، ساعت 23:41

سلام علیکم :) خوبین؟ ببخشید نبودم... به خاطر یه سری شرایط که اومدنم به صلاح نبود، رفتم که یه کم به خودم برسم بیام :) ولی دیگه اومدم... راستی عیدتون مبارک هم ماه شعبان اومده هم تولد امام حسین قشنگمه :) به به عجب روزی اون هم 14 بهمن خخخخخ 14 ^__^ بگذریم... خب دوستان دیگه اومدم که بمونم

مرسی از عزیزم فاطمه جون که پیگیرم بود و منتظرم بود برگردم :) خدا توفیق بده بیام یه پست از ترم3 بذارم براتون که وبلاگم این طوری نمونه و دوباره جون تازه بگیره :)

دوستون دارم یاعلی

برچسب‌ها: تغییر، مثبتانه
مبارز

بیست و یک

دوشنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۳ ، ساعت 22:38

سلام بیست و یک عزیزم😍🎂 خوش اومدی عزیزکم😍🎈چقدر خوشحالم که با هم رفیق شدیم و قراره یه سال با هم زندگی کنیم با هم روزهای سخت و شیرین طی کنیم🤭تولدمون مبارک🥳 تازه به دنیا اومدیم😌🎊مبارکههههه

خب خب بعد جشن ولادت حضرت زینب بریم برنامه بنویسیم برنامه رو تیک بزنیم و برای ۱ سال تغییر و رشد و تحول برنامه بریزیم🤩🎉

خدایاشکرت

یاعلی ^__^

برچسب‌ها: مثبتانه، حال_خوب، تغییر، تولد
مبارز

بیست سالگی

دوشنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۳ ، ساعت 2:13

خداحافظ ۲۰سالگی🙂✨️ برو که خیلی اذیت شدی برو که به آرامش برسی🥲بمیرم برات که سال سخت ولی پر از تجربه داشتی... سالی بود که کل زخم‌های کودکی و روحیت سر باز کردن و زندگیت رو تلخ کردن... سالی بود که مستقل شدی و فهمیدی همیشه تنهایی... سالی که حفره‌هات انقدر زیاد شدن که خودت رو گم کردی... سالی که پر از تجربه‌های ارزشمند بود ولی تو الان یه بزرگ سال جوان یک ساله هستی که عاقل‌تر شدی😍🎈تو فهمیدی زخم داری، حفره داری ولی ‌کنارش خودت و خدا و اهل‌بیت و شهدا رو داری🤭🎉 تو فهمیدی در تنهاترین شرایط می‌تونی قوی باشی🥹😌... در سخت‌ترین شرایط بعضی دوست‌هات باهات بودن مثل توت‌فرنگی که بدون قضاوت به حرف‌هات گوش داده🤩درکت کرده، مثل مت که هوات رو داشته و برات روزها و خاطره‌های قشنگ ساخت و رفت شهر دیگه🙂۲۰ سالگی پر از خنده و گریه بود... خنده‌های پر از دلیل، گریه های خوشحالی و ناراحتی🫢... ۲۰ سالگی عین نوزادی بود که تازه به دنیا اومده بودی و به خاطر روبرو شدن با حجم زیادی از درد و سخت و تنهایی و دنیای جدید ترسیده بودی و شوکه شده بودی و یواش یواش قدم به قدم یاد گرفتی چطوری راه بری، حرف بزنی😍آره ۲۰سالگی عزیزم ممنونم که تا الان باهام بودی و از الان به بعد می‌تونی شب‌ها راحت بخوابی و رسالتت رو تموم کردی و من باید برم به ۲۱ سالگی سلام بدم که یه وقت فکر نکنه بهش بی‌توجهم یا دوستش ندارم😁می‌دونی که ۲۱ بهم گفته امسال سال ترکوندن و رشد و تغییر اساسیه😃راستی ۲۰ سالگی‌جان تو معلم شدی و معلم بودی برام☺️ هم معلم رسمی هم معلم غیررسمی😝راستی راستی دیروز ۱۳آبان تولد دکترکیم هم بود🤭 ای بابا آبان چه پر برکته😜

خب ۲۰ سالگی تا مرور دیگر خداحافظ🥺🤍🤗

خدایاشکرت

یاعلی ^__^

برچسب‌ها: مثبتانه، حال_خوب، تغییر، تولد
مبارز

برنامه‌ریزی

شنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۳ ، ساعت 2:22

دوستان عزیزم سلام😌حالتون؟ احوالتون؟ خب من چند روز نبودم چون خیلی ذهنم به‌هم ریخته بود و از نظر روحی زیاد اوکی نبودم البته الان هم یه کم پنچرم🤭💔 اومدم بگم عزیزان من برنامه‌ریزی کردم برای کارهام، نوشتم باید چی کار کنم و از این به بعد مرتب میام پیشتون🫡دیگه این جا خالی بمونه خودم اذیت می‌شم😕

پس ان شاءالله فردا که شنبه‌ست یه شروع هفته طوفانی خواهیم داشت😎به به😊

راستی امروز ۱۲ آبان تولد توت‌فرنگی بهترین رفیقمه😌🥳تولد تولد تولد تولدت مبارک🥳😍بیا شمع‌ها رو فوت کن که صدسال زنده باشی🎂🎂🍫🍫🎉🎈🎈✨️✨️🧨🧨🎊🎊انقدر خوشحالم... ان شاءالله فردا یه پست مجزا می‌ذارم براش🤩🩵

خب برم بخوابم... فردا دوتا ارائه خواهم داشت...

خدایاشکرت

یاعلی ^__^

برچسب‌ها: مثبتانه، حال_خوب، تغییر
مبارز

سلام علیکم

جمعه چهارم آبان ۱۴۰۳ ، ساعت 15:25

صفحه جدیدم مبارک😌🩷

خدایاشکرت

نون.ح یاعلی

برچسب‌ها: مثبتانه
مبارز